Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wie auch schon bisher U همینطور که در گذشته هم اینطور بوده
anstatt dessen U بجای اینکه
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
Brunch {m} U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
Gabelfrühstück {n} U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
ich auch ! U من هم همینطور !
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
wie zuvor vereinbart <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
Dachte ich mir. U منم همینطور فکر کردم.
Ich mag keinen Kaffee. - Ich auch nicht. U من قهوه دوست ندارم. - من هم همینطور.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Die Parkplatzsuche gestaltet sich immer schwieriger. U جا پارک پیدا کردن همینطور سخت تر می شود.
Ihre Blicke trafen sich. U آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
Kurt [Kurzform von Konrad] کورت [نام و همینطور نام خانوادگی آلمانی]
Anstatt deiner U بجای تو
statt <conj.> U بجای [بعوض]
statt einer Feier U بجای جشن
statt [Genitiv] <prep.> U بجای [بعوض]
anstatt <conj.> U بجای [بعوض]
an Jemand's Statt U بجای کسی
alternativ <adv.> U بطور دیگر [بجای]
anstatt umgekehrt U بجای برعکس این
für Jemanden den Kopf hinhalten U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
Hochwasser U مد [علامت که نشان میدهد بلندترین مد چه زمانی بوده است]
brutto für netto U ناخالص بجای خالص [مانند بها یا محصول یا وزن]
Mit diesem Befehl wird die Datenausgabe an eine Datei statt auf den Bildschirm gesendet. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
um zu ... U تا [اینکه ]
wenngleich <conj.> U با اینکه
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
obwohl <conj.> U با اینکه
obgleich <conj.> U با اینکه
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
außer wenn <conj.> U جز اینکه
um ... zu U تا [اینکه ]
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
um ... zu U برای [اینکه]
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
außer dass <conj.> U بدون اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U مگر اینکه
sobald <adv.> U به محض اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U بدون اینکه
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
vorbehaltlich anderweitiger Regelung U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
Jemandem wegen des Zuspätkommens Vorwürfe machen U کسی را بخاطر اینکه دیر آمده سرزنش کردن
die Arbeit abbrechen. U ازکار [بدون اینکه به پایان برسند ] دست بکشند.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
Ohne die Bedeutung dieser Frage schmälern zu wollen, möchte ich ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Maßnahmen ergreifen, um solche Praktiken zu unterbinden U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Dämpfe nicht einatmen, auch wenn kein Geruch wahrnehmbar. [Sicherheitshinweis] U نفس به داخل نکشید با اینکه هیچ بویی قابل حس نیست. [نکته ایمنی]
Er kam ums Leben, als sein Fallschirm versagte. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
sich berieseln lassen U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
Wenn man bedenkt, dass er Fußball erst zwei Jahre spielt, macht er es gut. U با ملاحظه به اینکه او تنها دو سال است که فوتبال بازی می کند قشنگ بازی می کند.
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com